برای مادر شهیدان حسن و حسین قجهای
۴۰ سال دلتنگی جگر گوشههایش را به دوش کشید
تلخترین خبری که در نخستین روزهای سال جدید میتوان شنید، خبر درگذشت والدین شهداست. پدر و مادر شهدا گنجینههای ناب و پربرکتی هستند که حضورشان در میانمان باعث دلگرمی و قوت قلبمان است
هوران - تلخترین خبری که در نخستین روزهای سال جدید میتوان شنید، خبر درگذشت والدین شهداست. پدر و مادر شهدا گنجینههای ناب و پربرکتی هستند که حضورشان در میانمان باعث دلگرمی و قوت قلبمان است و پر کشیدنشان از این دنیا ما را از وجود پر مهر و برکتشان محروم میکند. در نهم فروردین امسال خبر درگذشت مادر شهیدان قجهای کاممان را تلخ کرد. فاطمه صادقزاده مادر سرداران شهید حسن و حسین قجهای در ۹۱ سالگی پس از سالها دلتنگی به سوی فرزندان شهیدش پر کشید و آسمانی شد. مادر شهیدان قجهای سالها دلتنگ فرزندانش بود و در طول این سالها با یاد و خاطره عزیزانش زندگی میکرد.
مهربانیهای حسین
شهید حسین قجهای به عنوان یکی از حماسهسازان دفاع مقدس شناخته میشود. حسین فرزند چهارم خانواده هفت نفرهشان بود که محبت و مهربانیاش از همان دوران کودکی، او را محبوب خانواده و بستگان کرده بود. خواهر شهیدان درباره فعالیتهای انقلابی حسین و ارتباطش با برادرش حسن به «جوان» میگوید: «حسین آقا بیشتر از دیگر برادرهایم فعالیت داشت و درگیر انقلاب و جبهه بود. حسین همیشه یکی دیگر از برادرهایم به نام حسن را سمت خودش میکشید و بیشتر زمانش را با او میگذراند. حسن آقا حدود پنج سال از حسین کوچکتر بود و به نوعی حسین الگوی برادرش بود.»
حسین زودتر از بسیاری از همسن و سالانش پیشبینی کرده بود که اتفاقی بزرگ در آینده ایران اتفاق خواهد افتاد. او از آمدن مردی بزرگ به خانوادهاش گفت و نوید تغییرات بزرگی را در آینده داده بود. آن زمان پای رادیو مینشست و از طریق اخبار از وضعیت امام خمینی (ره) آگاهی پیدا میکرد. سخنرانیهای امام را با صدای کم گوش میداد و پیگیر اتفاقات روز بود. حسین یک روز به پدرش گفت: «بابا یک روز یک آقایی به ایران میآید و کلاً وضعیت را تغییر میدهد و رژیم را عوض میکند.»
شهید قجهای ورزش کشتی را از نوجوانی شروع کرد و مقامهای زیادی هم به دست آورد. در مسابقات زرینشهر، اصفهان و تهران مقام آورده بود. مصدومیت بازویش خیلی به او اجازه نمیداد به راحتی ورزش کند. با این حال او عاشق کشتی بود و جثه ورزیده و چالاکش در آینده خیلی به کمک او آمد.
روزهای سخت مادر
همزمان با شروع جنگ تحمیلی چندین نفر از خانواده قجهای راهی جبهه شدند. پدر به همراه سه پسرش در جبههها حضور داشتند و نبود مردان خانواده برای مادر سخت بود. ناگهان خانه خالی شد و همه برای دفاع از کشور راهی مناطق جنگی شدند.
روزهای سخت و دلتنگکنندهای برای مادر بود. حسین طولانی مدت در جبهه حضور داشت و خانواده گاهی اوقات او را یکسال و نیم تا دو سال نمیدیدند. هر زمان که حسین فرصتی برای آمدن به خانه پیدا میکرد، مادر با ناراحتی دلتنگیاش را ابراز میکرد و میگفت: «چرا اینقدر دیر به دیر به خانه میآیی، دلم برایت تنگ میشود و من هم دوست دارم بچهام دوروبرم باشد.»
حسین در جبهه نیرویی فعال بود و در مأموریتهای زیادی شرکت میکرد. معمولاً خانواده در مدت نبودنش برای حسین نامه میفرستادند و او هم پاسخ نامهها را میداد. یکبار نیامدن حسین به خانه طولانی شد و دیگر جواب نامهها را هم نداد. این بیخبری طولانی مدت مادر را نگران و دلآشوب کرد، مادر که طاقت دوری فرزندش را در این مدت طولانی نداشت، پدر را به دنبال حسین به مناطق جنگی فرستاد، اما ورود پدر به جبهه باعث ماندگاریاش در کنار رزمندگان میشود. پدر در جبهه میماند و کارهای آشپزی نیروها را برعهده میگیرد!
فرمانده بیادعا
پس از تشکیل تیپ ۲۷ محمدرسولالله (ص) شهید قجهای فرمانده گردان سلمان شد. کارهایش بیشتر و مسئولیتهایش سنگینتر از قبل شده بود و خستگیناپذیر در جبههها فعالیت میکرد. پدر را که در جبهه حضور داشت، قسم داده بود تا در پشت جبهه چیزی از فرمانده بودنش نگوید. در پشت جبهه همه فکر میکردند حسین یک نیروی عادی است که مسئولیت خاصی در جبههها ندارد، پس از شهادت این مرد همه فهمیدند حسین چه فرمانده بزرگی بوده و در جریان عملیات بیتالمقدس چه حماسه بینظیری خلق کرده است.
مقاومت گردان سلمان در جاده اهواز – خرمشهر اتفاقی بزرگ در دفاع مقدس است. شهید قجهای و نیروهایش در روی جاده در محاصره دشمن در میآیند و با مقاومتی جانانه اجازه نمیدهند جاده به دست دشمن بیفتد. اگر شهید قجهای و نیروهای گردان سلمان این منطقه را نگه نمیداشتند، نیروها مجبور به عقبنشینی میشدند و عملیات آزادسازی خرمشهر با مشکل مواجه میشد.
گلعلی بابایی از نویسندگان و پژوهشگران دفاع مقدس درباره حماسه گردان سلمان میگوبد: «نیروها در منطقه تقریباً یک هفته مقاومت سختی را انجام میدهند. از دهم تا هفدهم اردیبهشت نیروها در منطقه مقاومت کردند و شهید قجهای با زبان و عمل و هر چه در توان داشت، نیروهایش را نگه داشت و خودش هم در کنار نیروهایش کار میکرد. آرپیجی میزد، تیراندازی میکرد و جلوی خاکریز با دشمنان درگیر میشد. با این عملش بقیه نیروها را ترغیب میکرد تا مقاومت کنند و نتیجه این مقاومت جانانه این شد که پس از یک هفته عملیات و مقابله سخت با تانکها و کماندوهای عراقی خط تثبیت میشود. آقای محسن رضایی فرمانده وقت سپاه درباره این مقاومت میگوید: اگر ما این جای پا را نداشتیم و این اتفاق در جاده اهواز- خرمشهر نمیافتاد و آن ایستگاه گرمدشت را گردان شهید قجهای نگه نمیداشت، چه بسا کل عملیات به هوا میرفت و ادامه عملیات امکانپذیر نبود. یک هفته مقاومت حسین قجهای و یارانش باعث شد جا پایی که در مرحله اول عملیات بیتالمقدس ایجاد کرده بودیم، بتواند برای مراحل بعدی کارساز باشد.»
دلتنگیهای مادرانه
شهید قجهای در جریان این حماسه عظیم شهد شیرین شهادت را نوشید و به دیدار معبود شتافت. پس از ۱۲ روز پیکر شهید قجهای را در ادیبهشت ۱۳۶۱ از خرمشهر به زرینشهر آوردند و تشییع باشکوهی در شهر برگزار شد. روز شهادت حسین یکی از تلخترین و سختترین روزهای زندگی مادر شهید بود. خواهر شهید دلتنگیهای مادرانه مادرشان را اینگونه توصیف میکند: «با شنیدن خبر شهادت حسین آقا، مادرمان از شدت ناراحتی حالش خیلی بد و تا چهلم در بیمارستان بستری میشود. هنوز هم فراق و دلتنگی حسین آقا برای مادرمان سنگین است. اگر ایشان را ببینید هنوز از داغ پسرش میخواند و گریه میکند. همیشه دلتنگی همراه مادرمان بوده است. اگر به خانهشان بروید عکس حسین و حسن را در خانهاش گذاشته و با عکسهایشان حرف میزند.»
حسن، برادر کوچک حسین نیز در حالی که تنها ۲۱ سال داشت در سال ۱۳۶۳ ردای زیبای شهادت را به تن کرد و آسمانی شد. شهادت حسن نیز برای پدر و مادر بسیار سخت بود و آنها تحمل یک داغ دیگر را نداشتند. هفتم عید پیکر حسن را آوردند و در شهر تشییع کردند.
خاطره این دو شهید والا مقام همواره همراه پدر و مادر بود. پدر سال ۱۳۷۷ از دنیا میرود و مادر نیز پس از گذشت ۴۰ سال به دیدار فرزندانش میشتابد. مردم ایران هیچگاه فداکاری، جانفشانی و ایثار خانواده قجهای را فراموش نخواهند کرد و همواره شجاعت و رشادتهایمردانه و از خودگذشتگی مادرانه این خانواده در ذهنشان خواهد ماند
نظرات کاربران