سردار شهید سید منصور نبوی
مغز متفکر اطلاعات و عملیات لشکر خط شکن ۲۵ کربلا
هوران - ۱۸ فروردین هر سال، مازندران معطر به نام سه سردار رشید والامقام دفاع مقدس به نامهای طوسی، نوبخت و نبوی شده که در این بین سردار شهید نبوی را باید مغز متفکر اطلاعات و عملیات لشکر ۲۵ کربلا قلمداد کرد.
به گزارش هوران - در سوم اردیبهشت سال 1343 در روستای بالا هولار از توابع شهرستان ساری کودکی به دنیا آمد که نام سید منصور را بر وی گذاشتند. سید منصور که از سلاله پاک و مطهر رسول خدا(ص) بود، در دامن مادری مهربان و روی دستان پدری زحمت کش رشد یافت.
در سال 1349 بود که وارد دبیرستان شد و هر سال با نمرات خوب درسش را تا پایان دروس ابتدایی به پایان برد. مدرسه راهنمایی تحصیلی حر هولار حضور سید را به مدت 3 سال در خودش حس کرد. پس از اتمام دروس راهنمایی، برای ادامه تحصیل به شهرستان ساری عزیمت کرد. در همین زمان بود که طلیعه انقلاب اسلامی دمیدن گرفت.
نقش شهید نبوی در مقابله با رژیم ستمشاهی
هوران - سید منصور نبوی همچون سایر جوانان این مرز و بوم به تظاهرات بر علیه رژیم شاه می پرداخت. در انتقال افکار ضد پهلوی به منطقه کلیجانرستاق ساری نقش بی بدیل وی فراموش ناشدنی است.
با به ثمر نشستن انقلاب اسلامی، به ادامه تحصیل پرداخت. در حال گذران تحصیل، انجمن اسلامی را در روستای بالا و پایین هولار راه اندازی کرد. با توجه به وجود افکار گوناگون در آن زمان، جوانان زیادی را در انجمن اسلامی عضو کرد. هنوز بیش از دو سال از طلوع انقلاب اسلامی نگذشته بود که ارتش حزب بعث عراق به فرماندهی صدام حسین و در 31 شهریور 1359 از زمین، دریا و هوا به کشورمان حمله کرد.
جوانان کشور با فرمان امام خمینی مبنی بر دفاع از اسلام و کشور وارد جبههها شدند. سید منصور نبوی با فرمان امام که فرموده بودند: دفاع واجب است، به سوی جبههها بشتابید، خودش را در جرگه دلیر مردان جنگ قرار داد و از همان روز های اول جنگ، پس از فراگیری آموزش نظامی به جبههها رفت.
از کوههای سربه فلک کشیده کردستان گرفته تا رملهای شنی جنوب، رشادتهای این شهید والامقام را از یاد نخواهد برد. او در اکثر عملیات هایی که سپاه پاسداران و یگان لشگر 25 کربلا در آن حضور داشت، شرکت جُست و به دفعات نیز مجروح شد. عملیاتهای والفجر 8،6،5،4 ، بدر، خیبر، قدس 2، 1، کربلای 8، 5، 4 از جمله عملیاتهایی بود که سید منصور نبوی در آن ها حضور داشت.
سید منصور نبوی با این که در جبهه بود اما توانست در سال 1360 دیپلم بگیرد و حتی در آزمونهای دانشگاه فنون امام حسین (ع) و دانشگاه عالی سپاه با رتبه عالی قبول شود. علیرغم توصیه دوستان، از رفتن به دانشگاه به دلیل اهمیت دادن به حضور در جنگ، خودداری کرد. در سال 1363 با دختری پاک و مومنه ازدواج کرد که حاصل آن زینب السادات 11 ماهه در حین شهادت و پسرش به نام سید منصور همنام پدر بود که 3 ماه بعد از شهادت پدر به دنیا آمد.
شهرت شهید نبوی به سربازی امام زمان
سید منصور نبوی به دلیل تجارب ارزشمند حضور ممتد در جنگ و استعدادهای فراوانش، در لشکر 25 کربلا مسئولیتهای گوناگونی را تجربه کرد که آخرین آن، فرمانده طرح و عملیات لشکر 25 کربلا بود.
وی در بین رزمندگان لشکر به سرباز امام زمان (عج) مشهور بود. چرا که سبب آشنایی بسیاری از رزمندگان لشکر با دعای عهد بود و استمرار و اصرار ایشان بر خواندن دعای عهد زبانزد خاص و عام بود.
سرانجام این مرد الهی با دوستان بزرگوارش محمد حسن طوسی قائم مقام فرماندهی لشکر و علیرضا نوبخت فرمانده یکی از تیپهای لشکر 25 کربلا در 19 فروردین 66 و در حالی که آفتاب داغ و سوزان بر دشت تفدیده شلمچه میتابید و در حالی که در نزدیک ترین موضع به دشمن و برای شناسایی رفته بودند، برای همیشه از زمینیان فاصله گرفتند و آسمانی شدند.
سید منصور نبوی همانند ققنوس پرندهای که در آتش بالهایش را می سوزاند، برای دفاع اسلام و کشور سوخت، تا درخت انقلاب اسلامی برای همیشه جاودانه بماند./هوران
هوران - نگاه دیگری در خصوص سردار شهید سید منصور نبوی، زاده روز سوم اردیبهشتماه 43 از اهالی روستای بالا هولار ساری است که در طول ایام دفاع مقدس در عملیاتهایی نظیر والفجر چهار، والفجر پنج، والفجر 6، والفجر هشت، بدر، خیبر، قدس یک، قدس دو، کربلای چهار، کربلای پنج و کربلای هشت حضور داشت.
وی در سال 60 موفق به گرفتن مدرک دیپلم شد و در آزمونهای دانشگاه فنون امام حسین (ع) و دانشگاه عالی سپاه قبول شد که بهدلیل حضور در جبهه از رفتن به دانشگاه خودداری کرد.
در سال 63 با دختری مؤمنه ازدواج کرد که حاصل این پیوند، زینبالسادات و سید منصور بود که پسر سه ماه بعد از شهادت پدر بهدنیا آمد.
سید منصور با استعدادی که داشت در لشکر ویژه 25 کربلا مسئولیتهای گوناگونی را بهعهده گرفت که آخرین مسئولیتش فرماندهی طرح و عملیات این لشکر بود.
سرانجام مغز متفکر لشکر خطشکن 25 کربلا، با یارانی چون محمدحسن طوسی قائممقام لشکر و حمیدرضا نوبخت فرمانده تیپ سوم لشکر در روز 18 فروردین 66، در دل دشت تفتیده شلمچه برای شناسایی مواضع دشمن رفته بودند که جام شهادت را سر کشیدند.
سیده زهرا حمیدی همسر شهید، میگوید: در یک روز بارانی خطبه عقد ما جاری شد، سید تنها یک هفته بعد از مراسم عقد میخواست به جبهه برود، آب و قرآن بهدست گرفتم و با چشمانی پر از اشک به بدرقهاش رفتم، با چفیهای که به گردن داشت، اشکهایم را پاک کرد و گفت: «قرار نبود گریه و زاری کنی، میدانم دوریام برایت سخت است، اما من باید به فکر عروس وطن باشم؛ جای تو اینجا امن است ولی به آن عروس دارد هتک حرمت میشود، صبور باش تا برگردم.»
هوران - سید منصور نبوی متنی را در روز ۲۳ مهر 64 در منطقه هورالعظیم به رشته تحریر در آورده که خواندن آن خالی از لطف نیست.
به فرزندم دروغ نگویید، نگویید من به سفر رفتهام، نگویید از سفر بازمیگردم، نگویید زیباترین هدیه را برایش خواهم آورد، به فرزندم واقعیت را بگویید.
بگویید برای آزادی تو، هزاران خمپاره دشمن سینه پدرت را نشانه رفتهاند، بگویید خون پدرت بر تمام مرزهای غرب و جنوب کشور اسلامی پوشانده شده است.
بگویید موشکهای دشمن انگشتان پدرت را در سومار، دستهای پدرت را در میمک، پاهای پدرت را در موسیان، سینه پدرت را در شلمچه، چشمان پدرت را در هویزه، حنجره پدرت را در بلندیهای بزرگ مریوان و خون پدرت را در رودخانه اروند و قلب پدرت را در خونینشهر، فاو و جزایر مجنون کنار هزاران همسنگر دیگر پرپر کردهاند.
اما ایمان پدرت در تمام جبهههای جنگ میجنگد، به فرزندم واقعیت را بگویید، بگذارید قلب کوچک فرزندم ترک بردارد و نفرت همیشگی از استعمار در آن ریشه بدواند.
بگذارید فرزندم بداند چرا عکس پدرش را بزرگ کردهاند، چرا مادرش دیگر نخواهد خندید، چرا گونههای مادربزرگ همیشه خیس است، چرا پدربزرگش عصا بهدست گرفته است، چرا عموهایش بیش از پیش او را دوست دارند و چرا پدرش به خانه برنمیگردد.
بگذارید فرزندم بهجای توپبازی، بازی با نارنجک را بیاموزد، بهجای ترانه، فریاد را بیاموزد و بهجای جغرافیا، تاریخ جهانخوارن را بیاموزد.
هر روز فانسقه پدرش را ببندد، هر روز پوتین پدرش را امتحان کند، هر روز اسلحه پدرش را روغنکاری کند، هر روز با قمقمه پدرش آب بخورد؛ به فرزندم دروغ نگویید، نمیخواهم آزادی فرزندم نیرنگ جهانخواران باشد، به فرزندم واقعیت را بگویید.
میخواهم فرزندم دشمن را بشناسد، استعمار را بشناسد، به فرزندم بگویید من شهید شدم، شهیدان زندهاند، اللهاکبر، به خون غلتیدهاند اللهاکبر؛ بگذارید فرزندم تنها به دریای خون شهیدان هویزه بیاندیشد، بگذارید فرزندم عماری باشد یاسر را، سربازی باشد رهبر را، بگذارید، بگذارید، بگذارید.
خون شهدا امواج دریا را خروشان میکند و کشتی ظلم را در هم میشکند، چه سخت است روز قیامت برای آن رهرو راه حسین (ع) که بدن مولایش پاره پاره باشد ولی بدن او سالم و سر در بدن داشته باشد.
ای برادران حزبالله! محرومان و مستضعفان جهان چشمانتظارند که انقلاب اسلامی به یاری خداوند و همت شما، ایشان را نجات دهد، آبروی اسلام در جنگ است، اسلام عزیز، ما را از همه خصلتهای حیوانی نجات داد و ما هم باید برای تداوم آن مبارزه کنیم و خونها بریزیم.
بچهها را فراموش نکنید، به چهرههای مظلوم یتیمهای شهدا نگاه کنید و ببینید چه انتظاری از شما دارند، ای امت حزبالله! قلبهایتان را با یاد خدا صیقل دهید و مواظب حرکات و رفتارتان باشید./هوران - جهاد و مقاومت
گروه جهادی هوران
انجمن نویسندگان استان گلستان هوران
نظرات کاربران