ضرورت یک بازسازی انقلابی
هوران - امروز، عنصر فرهنگی باید وارد بشود و در جای خودش و با شیوۀ درست فرهنگی مقابله کند و البته، از هر اقدام دیگری مؤثرتر خواهد بود. ممکن است عدهای بگویند با زور نمیشود با فساد و مصادیق آن مبارزه کرد؛ اما اسلام، افزون بر توجه به هدایت و آگاهیبخشی در مسائل فرهنگی و اجتماعی، به حدود و تعزیرات هم توجه کرده است.
یکی از وظایف حاکمیت در نظام اسلامی، مقابله با فساد فرهنگی و اخلاقی است. نکتۀ مهم و شایستۀ توجه این است که نمیشود منکر وجود این فساد در زمینۀ فرهنگ شد. برای مثال، شاهد حجم زیاد شبهات علیه اعتقادات مردم، خصوصاً نظریۀ ولایت فقیه، تبلیغ و ترویج غربگرایی و سوقدادن مردم بهسمت گرایش به آزادی و بیبندوباری جنسی هستیم که ناگزیریم با آن مقابله کنیم.
امروز، عنصر فرهنگی باید وارد بشود و در جای خودش و با شیوۀ درست فرهنگی مقابله کند و البته، از هر اقدام دیگری مؤثرتر خواهد بود. ممکن است عدهای بگویند با زور نمیشود با فساد و مصادیق آن مبارزه کرد؛ اما اسلام، افزون بر توجه به هدایت و آگاهیبخشی در مسائل فرهنگی و اجتماعی، به حدود و تعزیرات هم توجه کرده است.
قرآن کریم میفرماید: «وَ قَدْ نَزَّلَ عَلَیْکُمْ فِی الْکِتابِ أَنْ إِذا سَمِعْتُمْ آیاتِ اللهِ یُکْفَرُ بِها وَ یُسْتَهْزَأُ بِها فَلا تَقْعُدُوا مَعَهُمْ حَتَّى یَخُوضُوا فی حَدیثٍ غَیْرِهِ إِنَّکُمْ إِذاً مِثْلُهُمْ إِنَّ اللهَ جامِعُ الْمُنافِقینَ وَ الْکافِرینَ فی جَهَنَّمَ جَمیعاً؛ و خدا این حکم را در قرآن بر شما نازل کرده که هرگاه، بشنوید افرادى آیات خدا را انکار و استهزا مىکنند، با آنها ننشینید تا به سخن دیگرى بپردازند؛ وگرنه شما هم مثل آنان خواهید بود. خداوند منافقان و کافران را در دوزخ جمع مىکند»(سورۀ نساء، آیۀ 140).
دین ما حکم میکند که اگر دیدید در جایی، کسانی دربارۀ اسلام و حقایق دین شبهه ایجاد و آنها را انکار و استهزا میکنند، کنارشان ننشینید تا وارد موضوع دیگری شوند. اگر کنارشان نشستید، شما هم مثل آنها خواهید بود و خدا شما و آنها را بهعنوان منافق و کافر در جهنم جای خواهد داد.
البته این محدود به اسلام نیست و در همهجای دنیا در مقابل قانونشکنی، کارِ قانونی متکی به اقتدار حکومت هم وجود دارد. در حقیقت، زور فینفسه عنصری منفی نیست و گاهی، خیلی لازم است؛ اما آنچه بد است، این است که ما منهای آن جنبۀ اصلی، یعنی تحول و اصلاح و هدایت و تبیین، بر زور تکیه کنیم. ضمن اینکه کار فرهنگی، کار اصلی است.
برای نمونه، وقتی تعداد زیادی از روزنامههای زنجیرهای یا کتابهای متعددِ برخی از جریانات موسوم به روشنفکری یا محصولات رسانهای و سینما و... اعتقادات مردم را به قرآن، به پیغمبر، به باورهای اسلامی و شیعی خراب میکنند، مطلوب ما این است که پنجاه روزنامه راه بیندازیم، پنجاه مرکز نشر تأسیس کنیم، تولیدات هنری متعدد و باکیفیت داشته باشیم و کادرسازی کنیم و از فعالیت جریان مقابل هم نترسیم؛ اما اگر امکان و زمینۀ مقابلۀ فرهنگی نبود، طبیعتاً بر سر فرهنگ و اخلاق اجتماعی تسامح نکرده و از برخورد مقتدرانه و قهری پرهیز نمیکنیم؛ زیرا اعتقادات مردم تضعیف میشود.
کسانی میگویند: «ما اصلاً با فرهنگ کاری نداریم. مردم باید فرهنگ را انتخاب کنند و تعیین آن به ما ربطی ندارد. وظیفۀ ما این است که زمینه را فراهم کنیم تا هرکسی هر اعتقادی را که دارد، بنویسد و هرچه میخواهد، بگوید تا آزادی فکر و اندیشه تحقق پیدا کند!» این افراد آیا برای انسانها این حق را قائلاند که هر آلایندهای را در هوایی وارد کنند که مردم تنفس میکنند، یا هر مادۀ سمی را در آبی وارد کنند که مردم مینوشند و بگویند مردم خود شعور دارند و سراغ آب و هوای مسموم نمیروند؟!
اگر مسئولان وظیفه دارند که آب و هوای سالم برای مردم تأمین کنند، در درجۀ نخست، موظفاند فرهنگ سالم برای مردم ایجاد کنند؛ زیرا انسانیت مردم به فرهنگ سالم بستگی دارد و این نظام برای همین هدف به وجود آمده است. البته اگر به میزانی باشد که ضرر نرساند و موجب ایمنی در برابر آن آلاینده یا ویروس شود، پذیرفتنی و حتی توصیهشده است.
اگر افق پیش روی انقلاب اسلامی ملت ایران را تشکیل تمدن اسلامی و آمادگی در جهت ظهور حضرت ولیعصرf و کشور را ملتی انقلابی و دولت را سکاندار این حرکت بدانیم، پس دولت موظف است در جهت اهداف و مبانی انقلاب حرکت کند و در این راه، بیشک نیازمند نقشهخوانی و مسیریابی صحیح برای حرکت این کشتی هستیم.
پیدایش انقلاب اسلامی ایران ایدۀ جدیدی را مطرح کرد و آن ایده، اهمیت بیشتر نهادهای فرهنگی (بهمعنای مجموعۀ باورها و ارزشها و بروزات اجتماعی آنها) نسبت به نهادهای اجتماعی دیگر است. در واقع، نظریۀ انقلاب اسلامی ایران بر این اصل مبتنی است که اصل همۀ فعالیتهای انسانی فرهنگ است. فرهنگ است که به جامعۀ انسانی از آن جهت که انساناند، هویت میبخشد. امتیاز جوامع به مرزهای جغرافیایی نیست.
از نظر اسلام، هویت هر جامعه با دینش تعیین میشود؛ یعنی هویت هر جامعه با عاملی فرهنگی و چیزی که با باورها و ارزشهای انسان سروکار دارد، تعیین میشود. طبعاً انقلابی که بر اساس اسلام به وجود آمده است، باید بیش از هر چیز به فرهنگ اهمیت بدهد.
امام خامنهای روز ششم شهریور 1400، در نخستین دیدار رئیسجمهور و اعضای هیئت دولت سیزدهم فرمودند: «ساختار فرهنگی کشور نیاز به یک بازسازی انقلابی دارد. ما مشکل داریم در ساختار فرهنگی کشور و یک حرکت انقلابی لازم است... امروز بحمدالله یک لشکر عظیمی از جوانهای علاقهمند به مسائل فرهنگی مشغول کارند، وجود دارند و تلاش میکنند و کار میکنند. اگر دولتها و بخشهای فرهنگی دولت به این مجموعههای جوان و علاقهمند کمک بکنند، قطعاً کارهای بزرگی انجام خواهد گرفت و قدمهای خلاقانهای برمیدارند... استعدادها را کشف کنید، از آنها حمایت کنید، آزادیشان را تأمین کنید؛ البته آزادی در چارچوب اصول قانون. و با فساد اخلاقی و فساد در زمینۀ فرهنگ هم بیرودربایستی مقابله کنید و مبارزه کنید؛ یعنی واقعاً این جوری باید برخورد بشود. راه اصلی مواجهه و مقابله با جنگ نرم دشمن هم همین است که ما از حرکت صحیح در زمینۀ فرهنگ حمایت کنیم و آن را تشویق کنیم، [از آن] تقدیر کنیم و در مقابل حرکتهای غلط بایستیم.»
همچنین، رهبر معظم انقلاب اسلامی یک ماه قبل، ششم مرداد 1400، در آخرین دیدار رئیسجمهور و هیئت دولت دوازدهم فرمودند: «من آن روز هم به جناب آقای روحانی گفتم که مبنای کارها بایستی پیشبرد اهداف انقلاب باشد. ما یک کشور انقلابی هستیم، ما انقلاب کردهایم، این مردم انقلاب کردهاند، جان دادهاند، تلاش کردهاند، سالهای سال زحمت کشیدهاند، با این همه خطر مواجه شدهاند و برخورد کردهاند و ایستادگی کردهاند برای خاطر اهداف انقلاب و مبانی انقلاب. باید برای این اهداف کار کرد؛ تلاش و هدف بایستی این باشد و با آن اهداف تطبیق بکند.»
این راهکارها برای ترسیم حرکت فرهنگی آینده و اشاره به ضعفهای پیشین نشان میدهد که در این زمینه، نیازمند عزم جدی و حرکت مؤثر هستیم. چنانکه از معارف دین ما برمیآید، قدرت و حکومت در اسلام برای یک هدف صورت میگیرد و آن هدف، بهظهوررساندن بندگی خدا و زلال انسانیت در وجود انسانهاست. برپایی جمهوری اسلامی در ایران با همین هدف صورت گرفت. اولین شاهد این ادعا جملهای است که امامخمینیw پس از بازگشت به میهن در فرودگاه مهرآباد با این مضمون بر زبان راندند: «آمدهام تا شخصیت ازدسترفتۀ ملت را به ملت بازگردانم.» یعنی هدف من از بهدستگرفتن حکومت، احیای شخصیت مردم مسلمان است. برای رسیدن به چنین هدفی به عزم جدی برای تشکیل یک دولت اسلامی، بهعنوان سکاندار حرکت کشور، با مسئولان انقلابی در جهت حرکت انقلاب اسلامی و کشور جمهوری اسلامی ایران نیاز داریم.
همزمان با این اراده، مسافران این کشتی که همان جامعۀ ایران اسلامیاند نیز باید همراه و همدل، میل و انگیزه و ارادۀ حرکت در جهت اهداف انقلاب اسلامی را داشته باشند تا دوشادوش سکانداران و مسئولان، به حرکت هرچه بهتر این کشتی یاری رسانند.
چتر تأثیرگذاری وزارت فرهنگ و ارشاد است که گستردهتر از هر وزارت و نهاد و مؤسسۀ فرهنگی و تربیتی و دینی بر آحاد جامعه گسترده است؛ کما اینکه نبض ساماندهی، جهتدهی، حمایت و هدفگذاری فرهنگ عمومی کشور در دست گروهها، افراد، دستهها، مؤسسات و محصولاتی است که قریب به اتفاق آنها زیر نظر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی اجازۀ تولد، ظهور و بُروز، تشویق، توزیع و... پیدا میکنند.
اگر باور به اهداف و وظایف دولت اسلامی بهخوبی در دولتهای مستقر شکل بگیرد، تلاش برای ایجاد جامعۀ متدین به دین و انقلاب، دیگر نه یک فرایند فرمایشی یا دستوری یا اجباری، بلکه یک آرمان درخشان و زیبا و متعالی خواهد بود که تمامی بخشهای دولتهای مستقر، بهویژه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، برای رسیدن به آن شب از روز نخواهند شناخت.
تلاش برای شکلگیری جامعهای متدین که به انتخاب خود، نه بهاجبار و با انجام فعالیتهای فرهنگی، جهتدهی، تشویق، ترغیب، تولید و توزیع مناسب فرهنگ اسلامی توسط حاکمیت، مسیر تدین به اسلام و انقلاب را طی میکند، بیشک راه رسیدن به آرمانهای اسلامی مانند عدالت اجتماعی را که در هر باور و اعتقادی پذیرفته است، سهلتر میکند.
بعد از شکلگیری عزم و اراده در مسئولان برای رسیدن به اهداف اصلی انقلاب اسلامی و میل به شکلدادن جامعۀ مسلمان متدین، اقدام به تولید، توزیع، ترویج، تشویق و تعمیق محصولات و حرکتهای دینی و انقلابی، مسیری مشخص پیش روی هر خدمتگزاری میگذارد که سکان فرهنگ و ارشاد جامعۀ اسلامی را به دست گرفته است.
توجه مبنایی به این نکته لازم است که بیتالمال جامعۀ مسلمین یک ابزار و سرمایه و وسیلهای برای پیگیری و تحقق این هدف است. مسئولان جمهوری اسلامی باید به این نکته واقف باشند که حق ندارند این سرمایۀ مادی و معنوی را در مسیری بهغیر از این اهداف هزینه کنند.
در این مسئله شناسایی جریان صحیح فرهنگی مبتنی بر اندیشۀ انقلاب اسلامی و اسلام ناب و تفکر امامین انقلاب اسلامی، باید شاغول و خطکش تصمیمگیریهای مسئولان، خصوصاً در عرصههای فرهنگی باشد.
جریانهای متضاد و مقابل و غیرهمراه با اهداف متعالی انقلاب اسلامی ملت ایران که در حرکت این کشتی عظیم بهسمت آن اهداف آرمانی و متعالی که ذکرش رفت، با مانعتراشی یا آسیبرسانی یا حتی بیاهمیتی خلل ایجاد میکنند، نباید سهمی مساوی از بیتالمال داشته باشند؛ زیرا تساوی شکل صحیحی از عدالت نیست.
ارزشهای ظاهری و فرمی هنریِ محصولات فرهنگی و هنری، تعداد مخاطب، یا حضور تعداد زیاد کسانی که صرفاً مدال اهل فن، نه اهل معنا را بر سینه دارند، در یک طرف طیف فرهنگی و هنری، نباید موجب بیتوجهی سکانداران مسئولیت فرهنگ و ارشاد جامعۀ اسلامی به معنای نهفته در آثار یا جریان فکری مسلط بر تولیدات فرهنگی و هنری مذکور شده تا مبادا جهت حرکت کشتی انقلاب از اهداف و آرمانهای انقلابی و اسلامی دور شود. تعداد مخاطب یک نشر یا فروشگاه یا فیلم و داستان و اثر تجسمی یا هر نهاد فعال فرهنگی، معیار مناسبی برای تشویق و حمایت از آن نیست.
در دولت و جامعۀ اسلامی، در چهارچوب ضوابط اسلامی بودن، صرفاً مؤلفهای کمّی در کنار دیگر مؤلفهها برای ارزشگذاری اثر هنری، محصول فرهنگی یا یک نهاد فرهنگی نیست؛ بلکه یک شاغول و شاخص اصلی است که مؤلفههای دیگر را تحتالشعاع قرار میدهد و به وسیلۀ آن میتوان خودی را از غیرخودی تشخیص داد.
با وجود وقوع انقلاب اسلامی و تشکیل حکومت اسلامی و رویکارآمدن دولتهای اسلامی و انقلابی با آرای مردمی، باز هم ساختار و عملکرد فرهنگیهنری کشور بهگونهای پیش میرود که بستر حضور، حرکت، تقابل و رقابت جریانهای انقلابی و اسلامی با جریانهای متضاد و متقابل به نسبتی شبیه یک دولت سکولار یا لائیک تنه میزند؛ گویا دولت اسلامی هیچ نقشی در حمایت و جهتدهی به جریانی که او را در پیشبرد اهداف انقلابی و اسلامیاش یاری میکنند، ندارد و معرفی و ترویج آنها در جامعۀ اسلامی و تشویق جامعه به استفاده از محصولات ارتباطی، به مسئولان فرهنگی دولتی ارتباطی پیدا نمیکند.
به نظر میرسد جریان روشنفکری همچنان بهعلت وسعت فروشگاهی و توان عرضه به همین نسبت، از حمایتهای وزارت ارشاد و نهادهای فرهنگی دولت بهرهمند میشود.
در این سالها، کمتر با جشنوارهای با موضوع انقلاب اسلامی و دفاع مقدس روبهرو بودهایم. با وجود اینکه رهبر معظم انقلاب در بیشتر دیدارهای فرهنگی، به تولید این آثار و اهمیت آنها توجه دادهاند، متأسفانه مسئولان فرهنگی همچنان راه خود را میروند. تذکرات معظمله آنقدر زیاد است که میتواند یک کتاب قطور شود؛ اما دریغ از کوچکترین اقدامی در این زمینه. متولیان فرهنگی میترسند متهم به اشاعۀ ادبیات دولتی بشوند.
حتی دولتها ارزشهای اسلامی و انقلابی را یکی از مؤلفههای ارزشگذاری فرهنگی در جشنوارهها و حمایتها نمیدانند. اگر به ارزشهای انقلابی و اسلامی بهعنوان مؤلفۀ اصلی توجه شود، جریان فرهنگی صحیح در کشور رشد پیدا میکند.
اگر بخواهیم اصلاحی در ساختارهای فرهنگی ایجاد بکنیم، قبل از هر اقدامی در ساختارها و سازمانها و منابع انسانی، باید گفتمان و رویکردها را اصلاح کنیم. فرهنگ مجموعهای است که ارکان و مقوماتی ذاتی دارد که اگر نباشند، اساساً فرهنگ نخواهد بود. این ارکان، شاخ و برگها و میوههایی دارند که بهشکلهای مختلف ظاهر میشوند.
اولاً باید بدانیم که اساس فرهنگ ارزشها هستند و هر جامعهای، سلسلهارزشهایی برای خود دارد. این ارزشها اگر ریشه داشته باشند، باقی میمانند. ریشۀ آنها اعتقادات و باورها هستند و متناسب با هر فصلی، نتیجهای دارند؛ بنابراین، میشود مجموعهای از باورها را ریشه، ارزشها را تنه و میوهاش را رفتارهای ارزشی بدانیم که در مجموع، آن را فرهنگ مینامیم.
معمولاً وقتی کسی از فرهنگ تعریف میکند، مقصودش فرهنگ مفید است. وقتی ما صحبت از فرهنگ میکنیم، مقصودمان نظامی ارزشی مبتنی بر اعتقادات ماست و اساس این اعتقادها را اعتقاد به خدا و رابطۀ انسان با خدا تشکیل میدهد. ما باید فرهنگ دینی را تقویت کنیم؛ نه هر فرهنگی و نه مجموعهای از گویش، منش، رقص، موسیقی و آداب و رسوم خاصی را.
هرقدر که مسئولان فرهنگی کشور بایستی به این رویکرد اسلامی در اصلاح فرهنگ کشور توجه کنند، از سوی دیگر، بایستی به مبارزه با کانونهای فاسد و مفسد فرهنگی هم توجه کنند و به مبارزه با آنها بپردازند. البته روشن است که مبارزه با آنها بهمعنای مخالفت با آزادی بیان نیست؛ چراکه آن آزادی بیانی مطلوب است و باعث رشد و ارتقای جامعه میشود که در چارچوب عقلانیت باشد.
هر نوع بیانی، رفتارهاى اجتماعى هستند و مشمول قوانین حقوقى مىگردند. بسیارى از هرجومرجها و اخلالهاى سیاسى و اجتماعى نیز در نتیجۀ تأثیر بیان ایجاد مىشوند. کتاب، مطبوعات، رسانهها، تئاتر، گرافیک، کاریکاتور، سینما، تلویزیون، اینترنت و خلاصه هرچه بهنحوى کار انتقال پیام را انجام دهد، انواع مختلفى از بیان و گفتار هستند. همۀ اینها ابزارهایى هستند که براى انجام یک کار واحد، یعنى انتقال پیام فرد به دیگران، به کار رفتهاند و طبیعتاً مشمول احکام حقوقی میشوند.
بیان دیدگاه انسان در جامعۀ اسلامی برای او جایز و آزاد است و هرکسی بهشرط اینکه از حدود این آزادی تخطی نکند، میتواند عقیدۀ ذهنی خود را، چه در زمینۀ اعتقادات و چه در زمینۀ امور سیاسی و چه در زمینۀ سلایق گوناگون اجتماعی، بیان کند.
پیغمبر اکرمl فاتحانه وارد مکه شدند و چندهزار نفر مشرکِ معاندِ مخالف خود را که در میان آنها شخصیتهای برجستهای مثل ابوسفیان وجود داشتند، عفو کردند و از تعقیب مصون داشتند؛ اما شاعری را که در همان مکه علیه پیغمبر شعر گفته و اهانت کرده و پیغمبر و اسلام را زیر سؤال قرار داده، غیاباً محکوم به اعدام کردند و فرمودند هرکس او را پیدا کرد، خونش مباح است (البدایة و النهایة، ج4، ص372). این ناشی از این است که نوع، محتوا، محیط، مخاطب و ابزارِ بیان، دارای احکام مختلفی هستند و شرایط گوناگون، احکام گوناگونی را به وجود میآورد.
اگر سخنی بهگونهای صادر بشود که مایۀ اغواگری و گمراهسازی جمعی از مردم شود، این سخن از نظر اسلام ممنوع است. دلیل و فلسفۀ این ممنوعیت هم واضح است؛ چون اساساً آزادی برای هدایت افکار و پیشرفت جامعه است. آزادی که موجب گمراهی افکار و عقبگرد جامعه باشد، یقیناً پذیرفتنی نیست. ایجاد تشنج روانی در جامعه، افشای اسرار مملکتی برای اجانب و تحریف را نیز میتوان از دیگر مرزهای آزادی بیان دانست. دربارۀ مرزهای آزادی بیان میشود بسیار گفت و نوشت؛ اما این مسئله خارج از حوصلۀ بحث ما است.
برگهای تقویم ورق میخورد و روزهای پایانی این دولت را هم روزی نشان خواهد داد. ما با میراث هزینههایی که این مردم برای اقامۀ اسلام دادهاند، چه خواهیم کرد؟ اگر تفکر و اندیشۀ کسانی که در مجموعههای سیاستگذار فرهنگی برای جامعه تصمیم میگیرند، در حدی باشد که بپذیرند هزینههای انجام این مهم را به جان بخرند، آن وقت میتوانیم به آینده امیدوار باشیم. باشد که چنین شود.
نظرات کاربران