شهید حمیدرضا گلکار در دوران دفاعمقدس
ترکش کنار نخاع هم فرمانده را از جبههها دور نکرد
شهید حمیدرضا گلکار ۲۰ ساله بود که جنگ تحمیلی شروع شد. وی قبل از انقلاب به واسطه آشنایی با شهید مهدی شرعپسند وارد فعالیتهای انقلابی شده بود.
هوران - شهید حمیدرضا گلکار ۲۰ ساله بود که جنگ تحمیلی شروع شد. وی قبل از انقلاب به واسطه آشنایی با شهید مهدی شرعپسند وارد فعالیتهای انقلابی شده بود. حمیدرضا آن روزها در آزادسازی مراکز نظامی و انتظامی شهرستان کرج نقش مهمی ایفا میکرد و پس از پیروزی انقلاب اسلامی با شور و امید کمر به خدمت و پاسداری از ارزشها و آرمانهای بلند انقلاب و امام بست و نهایتاً در ۱۱ اسفند ۱۳۶۲ در جبهههای دفاع مقدس به شهادت رسید.
محافظت از بیت امام
یکی از اولین مسئولیتهای شهید گلکار پس از پیروزی انقلاب، نگهبانی از بیت حضرت امام (ره) بود. پس از مدتی که حضرت امام (ره) دستور تشکیل جهاد سازندگی را صادر کردند. حمیدرضا به عضویت جهاد سازندگی درآمد و به یاری مردم محروم و مستضعف شتافت. زمانی که جنگ تحمیلی عراق علیه ایران آغاز شد چند ماه به عنوان بسیجی داوطلبانه به جبهههای ایلام و گیلانغرب اعزام شد و خدمات و فعالیتهای مفیدی را در این محورها انجام داد. شهید گلکار چندین بار از شهرستان کرج تعدادی از بسیجیان مشتاق محل خود را جمع کرد و به جبهههای گیلانغرب برد. پس از مشاهده تحرکات دشمن در جبهههای جنوب همراه گروهی از بسیجیها و دوستانش به این محورها رفت و حدود یک ماه در این مناطق جنوبی جنگید.
عضویت در سپاه
زمستان ۱۳۵۹ شهید گلکار به عضویت رسمی سپاه پاسداران درآمد و پس از گذراندن آموزشهای نظامی بسیار دشوار دوباره راهی جبههها شد و خیلی سریع توان و مدیریت نظامی خود را بر همگان ثابت کرد و به فرماندهی گردان سلمان رسید. شهید گلکار در عملیات فتحالمبین نیز به عنوان فرمانده گردان شرکت کرد و از ناحیه دست مجروح شد. مدتی را در بیمارستان بستری شد و هنوز بهبودیاش را به طور کامل بازنیافته بود که عازم جبههها شد و برای شروع عملیات رمضان خود را به خط مقدم رساند و در این عملیات نیز از ناحیه فک و صورت به شدت مجروح شد.
چیزی شبیه به معجزه
برادر شهید درباره مجروحیت شهید گلکار در عملیات رمضان میگوید: «ترکش ناحیه فک و دهانش را تکهتکه کرده بود. او را با هواپیما به بیمارستان منتقل کردند. ترکش در قسمت نخاع گردنش متوقف شده بود. وقتی دکتر عکس رادیولوژی را دید، گفت اگر میخواهید معجزه ببینید به این عکس نگاه کنید، اگر ترکش فقط یک میلیمتر جلوتر رفته بود، نخاع او به طور کامل قطع میشد. واقعاً عجیب بود پزشک معالجش نیز برای او گریه میکرد و میگفت این جوان درد بسیار زیادی را تحمل میکند با اینکه نمیتواند صحبت کند، ولی چشمهایش همهچیز را میگوید. حمید تنها مناجاتکننده با صاحب معجزه بود. او هرگز در طول عمر با برکت خویش دست از توکل برنداشت و همچنین در این عملیات یک چشمش را نیز از دست داد. پس از اینکه سلامتی نسبی یافت، خودش را به جبهه رساند، اما همواره از وجود ترکش در کنار نخاع پشت گردن رنج میبرد.»
بازگشت به آغوش مادر
حمیدرضا گلکار در عملیات والفجر مقدماتی نیز به عنوان فرمانده شرکت کرد و برای سومین بار از ناحیه پا مجروح شد و به بیمارستان انتقال یافت. شهید گلکار در عملیات خیبر با مسئولیت فرمانده گردان حبیب بنمظاهر وارد عمل شد و با قدرت و تمام توان به فرماندهی و هدایت نیروهای تحت امرش پرداخت.
وی سرانجام پس از ماهها جهاد، ایثار و چهار بار مجروحیت به آرزوی دیرینه خود رسید و در اسفند ۱۳۶۲ در عملیات خیبر جان خود را فدا کرد تا نیروهایش را از محاصره دشمن درآورد. او یک تنه به مقاومت پرداخت و چندین تانک دشمن را منهدم کرد و در همان منطقه و در ۲۳ سالگی شهید و مفقود شد. پس از ۹ سال پیکر مطهرش به ایران بازگشت و در گلزار شهدای امامزاده محمد حصارک کرج به خاک سپرده شد. مادر شهید از روزی که پیکر پسرش به آغوش خانواده اش بازگشت، میگوید: «وقتی پیکر حمیدرضا بعد از ۹ سال پیدا شد و به خانه برگشت، او را به یک اتاق بردیم و اجازه خواستم تا ساعتی با او تنها باشم. او را بوسیدم و پرسیدم مادرجان، کجا بودی؟ احساس کردم او هم با من حرف میزند. صورتش را بوسیدم، گفتم حمیدرضا جان! تو از من راضی هستی؟...»
نظرات کاربران