معنای جهاد و سادهزیستی در نگاه شهید عبدالله میثمی
حضور در جبهه را به زیارت خانه خدا ترجیح داد
عبدالله میثمی در تمام حیات پربارش سادهزیست و از هر گونه شهرتی به دور بود. کل اثاثیه شخصی او در یک چفیه جا میشد؛ البته به همراه چند جلد کتاب و لباسهایی اندک. دفتر کارش اتاق سادهای بود؛ موکت شده، بدون میز و صندلی. او هیچ گاه اتومبیل شخصی نداشت
سرویس جهاد و مقاومت هوران: شهید عبدالله میثمی یکی از روحانیون مبارز، مجاهد و سادهزیست دفاع مقدس بود. او با پشتوانهای علمی پا به جبهه گذاشته و زندگیاش را با علم و عمل پیونده زده بود. شهید میثمی وزنه سنگینی برای جبههها به شمار میرفت. بر بار معنوی رزمندگان میافزود و در مواقع سخت به آنها روحیه میداد.
شهادت برادر
با آغاز دفاع مقدس، شهید میثمی جنگ را یک نعمت بزرگ و یک سفره گسترده الهی میدانست و معتقد بود که هرکسی بیشتر بتواند در جنگ شرکت کند، از این سفره الهی بیشتر بهره برده است. برای همین در بسیاری از مناطق عملیاتی حضور فعال داشت. برای این روحانی مجاهد یکی از آن صحنهها این بود که برادرش در مقابل چشمانش در تپههای شهید صدر به شهادت رسید. شهید میثمی از طرف حضرت حجتالاسلام والمسلمین شهید محلاتی، به «مسئولیت نمایندگی امام (ره) در قرارگاه خاتمالانبیا (ص)» که قرارگاه مرکزی و هدایتکننده تمامی نیروهای سپاه و بسیج و سایر نیروهای مردمی بود برگزیده شد، تا با حضور در میان برادران سپاهی، بسیجی و ارتشی، شمع محفل رزمندگان و مایه قوت قلب آنان باشد.
اجر حضور در جبهه
شهید میثمی در رابطه با جنگ زحمات فراوانی کشید و در روحیه دادن به رزمندگان و فرماندهان نقش به سزایی داشت. وی برای زیارت خانه خدا هم حاضر نبود لحظهای جبهههای نبرد حق علیه باطل را ترک کند. او میگفت: ما در این جبههها اجر زیارت خانه خدا را هم میبریم. همیشه به رزمندگان گوشزد میکرد که «برادران! پیوسته از خدا بخواهید که توفیق ادامه نبرد را از ما نگیرد.» یک بار وقتی یکی از نیروها دودل شده بود و هوای درس و حوزه به سرش زده بود، میثمی رفت سراغش و به او گفت: نگاه کن به دلت، ببین چی میگه، اگر کاری کردی که خدا و امام زمان راضی هستند، تکلیف همان است، والا برگرد دنبال همون راهی که تو فکرش هستی. من هیچ موقع شک نکردم که تو جبهه بمونم یا از جبهه برم حوزه. بعضی وقتها هم که دودل شدم، سر این مسئله بود که برم کردستان یا توی جنوب بمونم.»
این روحانی مبارز همواره در میدان جهاد حاضر بود و یار و یاور رزمندگان اسلام به شمار میرفت. تکلیف دینی در نزد او بر همه چیز مقدم بود. شهید میثمی در کوران حوادث انقلاب و جنگ بر این نکته تأکید میکرد که وقتی انسان برای خدا کار کند، هرچند هم آن کار کوچک باشد، چنان نمود دارد که اصلاً خودش هم باور نمیکند. همواره به نیروها توصیه میکرد که از خدای خود بخواهند که توفیق ادامه نبرد را از آنها نگیرد. ایشان همواره مسئولیت عظیم فرماندهان و نیروهای رزمنده و امانت سنگین و بار مسئولیت شهدا را یادآوری میکرد و میگفت: «خدا میداند اگر پیام شهدا و حماسههای آنها را به پشت جبهه منتقل نکنیم، گنهکاریم.»
سادهزیستی شهید
عبدالله میثمی در تمام حیات پربارش سادهزیست و از هر گونه شهرتی به دور بود. کل اثاثیه شخصی او در یک چفیه جا میشد؛ البته به همراه چند جلد کتاب و لباسهایی اندک. دفتر کارش اتاق سادهای بود؛ موکت شده، بدون میز و صندلی. او هیچ گاه اتومبیل شخصی نداشت، حتی دولتی. در تمام عمرش از خود خانهای نداشت و با همسر و فرزندانش در اتاق کوچکی که توسط سپاه اجاره شده بود، زندگی میکرد و در جواب پدرش که به او میگوید: «بابا! یک منزل برای خودت تهیه کن، نمیشود که همیشه بیخانه باشی!» پاسخ میدهد: «خدا نکند من در دنیا خانه بسازم.»
همیشه میگفت: «من ۳۰ ماه در زندان، ۳۰ ماه در یاسوج، ۳۰ ماه در شیراز بودم و میدانم که ۳۰ ماه هم در جبهه هستم و باید بعد از آن، اجرم را از خدا بگیرم.» همانطور هم شد و عبدالله میثمی که مسئولیت دفتر نمایندگی امام در قرارگاه خاتمالانبیا را به عهده داشت، در سحرگاه ۹ بهمن ۱۳۶۵، در شب عملیات کربلای ۵، از ناحیه سر مورد اصابت ترکش قرار گرفت و بعد از سه روز، در ۱۲ بهمن، همزمان با شهادت خانم فاطمه زهرا (س) به آرزوی دیرینه خود، «شهادت» رسید.
نظرات کاربران